قصۀ پوتین و اوکراین، حکایت صدام و کویت است


قصۀ پوتین و اوکراین، حکایت صدام و کویت است

جنگ در اوکراین، مهم‌ترین خبر این روزهای دنیای سیاست است. کمک‌های مالی و نظامی فراوان جهان غرب به دولت و ارتش اوکراین، کار تصرف اوکراین از سوی روسیه را دشوار کرده است.

اینکه چرا پوتین این جنگ را آغاز کرد و این طور به اعتبارش در جهان سیاست لطمه زد، نتایج جنگ برای اوکراین و روسیه و جامعۀ جهانی چه خواهد بود، و آیا ممکن است غیر از اوکراین کشورهای دیگری نیز با حملۀ ارتش روسیه مواجه شوند، سوالاتی است که در مصاحبه با دکتر پیروز مجتهدزاده، کارشناس مسائل ژئوپولیتیک بین‌المللی، مطرح شده است.

     *جناب مجتهدزاده، به نظر شما دلیل اصلی روسیه برای حمله به اوکراین چه بود؟


    به نظر من مطالبی که پوتین در مورد علت حملۀ نظامی به اوکراین مطرح می‌کند، یعنی مسائل امنیتی و نازی‌زدایی رژیم سیاسی اوکراین، بهانه‌اند. دلیل اصلی پوتین برای این کار، بازگرداندن اوکراین و بقیۀ کشورهای اروپای شرقی به وضعیت پیشین آنها به عنوان کشورهای اقماری روسیه تزاری و شوروی پیشین در اروپا است.

   هدف پوتین این بوده است که روسیه مجددا بتواند تبدیل به یک هارتلند ((heartland سیاسی و ژئوپولیتیکی بشود در میان کشورهای اروپای شرقی. به عبارت دیگر شخص پوتین در این زمینه نه تنها دچار اشتباه محاسباتی شد، بلکه با سخنانش علنا ثابت کرد بیش از هر چیزی تحت تاثیر خودشیفتگی‌ها و خوش‌ خیالی‌ های خودش به عنوان تزار جدید یا امپراتور جدید روسیه است.

 

   او کاری را شروع کرد که در عمل معلوم شد محاسبات دقیقی برای انجامش صورت نگرفته بود؛ چه از نظر نظامی و اقتصادی، چه از نظر سیاسی و عملیاتی.

    این اقدام از هیچ نظر سر و سامان و برنامه‌ریزی درستی نداشت و نتیجه‌اش چیزی غیر از این هرج و مرجی که می بینیم نمی‌توانست باشد و آن هم شکست اقدام پوتین در عمل بوده است. ولی روسیه کشور بزرگ و پرتوانی است و هنوز هم خیلی ظرفیت دارد که شکست را بیش از این تحمل کند.

    گویا پوتین از نظر روحی و روانی در شرایطی نیست که بفهمد در یک مقطعی باید جلوی ضرر را بگیرد. به نظر نمی‌آید پوتین بتواند به فکر جمع و جور کردن این وضعیت باشد؛ قبل از اینکه به کلی اعتبار روسیه و خودش در دنیای سیاسی امروز پایمال شود.

    لاجرم من فکر می‌کنم این ماجرا همچنان ادامه خواهد داشت و این بسیار تاسف‌آور است که مردم اوکراین و سربازان روسی در این جنگ کشته می‌شوند هزاران خانوادۀ اوکراینی در به در می‌شوند. زنان و کودکان اوکراینی در این سرمای سخت اروپای شرقی آواره و بی‌خانمان شده‌اند و این جای تاسف فراوان دارد.

    چرا این آقا که طی سال‌های گذشته سعی می‌کرد خودش را یک سیاستمدار معتبر، یک رهبر برجسته، آن هم رهبر کشور بزرگی مثل روسیه جلوه دهد، این طور خودش را بی‌اعتبار کرد؟ کشورگشایی در دهۀ دوم قرن بیست‌ویکم واقعا حماقت و خودفریبیِ بیش از اندازه می‌طلبد.

قصۀ پوتین و اوکراین، حکایت صدام و کویت است

  * اگر پوتین بتواند کل اوکراین را تصرف کند، احتمال دارد قصد تصرف مولداوی را هم داشته باشد؟ چون مولداوی هم بخشی از شوروی بوده و ضمنا عضو اتحادیۀ اروپا و ناتو نیست. ضمنا فنلاند و سوئد هم عضو ناتو نیستند اما عضو اتحادیۀ اروپا هستند و روسیه این دو کشور را هم تهدید کرده.

   به نظرتان در صورت حملۀ روسیه به فنلاند و سوئد، آمریکا و اتحادیۀ اروپا چه واکنشی خواهند داشت؟

    این سؤال ما را دعوت می‌کند که وارد محدودۀ حدس و گمان شویم و طبیعتا اگر بحث را بر اساس حدس و گمان هدایت کنیم، از واقعیت ماجرا دور خواهیم شد. اگر پوتین حملۀ نظامی به اوکراین را به نتیجۀ دلخواهش برساند، چه خواهد شد؟ این یک "اگر" بسیار بزرگ است که به نظر من واقعیت پیدا نخواهد کرد.

قصۀ پوتین و اوکراین، حکایت صدام و کویت است

    او نمی‌تواند یک کشور مستقل عضو سازمان ملل متحد را اشغال کند بی آن‌که خودش را دچار سرنوشت صدام حسین در کویت کند. من فکر می‌کنم همین حد مقدار هم که وارد اقدام نظامی شده، واکنش‌های بین‌المللی برای او درس‌های خوبی در بر داشته است. اما اگر او در اوکراین موفق شود و اگر بخواهد پا را فراتر بگذارد و برود به سمت کشورهای دیگر، اگر آن کشور بعدی عضو ناتو باشد، تکلیف کاملا روشن است.

   ورود ارتش روسیه به یک کشور عضو ناتو به معنای اعلام جنگ به خود ناتو است. در این صورت صد در صد جنگ جهانی سوم آغاز خواهد شد. اما اگر ارتش روسیه وارد کشورهایی شود که در حال حاضر عضو ناتو نیستند ولی در مرزهای حساس امنیتی ناتو قرار گرفته‌اند، مسلما تفاوت چندانی ایجاد نخواهد شد.

    ما در حال حرف زدن دربارۀ یک وضعیت ژئوپولتیکی بسیار حساس و خطرناک هستیم. ممکن است پوتین چنین هواهایی در سر داشته باشد، اما با همین درسی که از حمله به اوکراین گرفته، او قطعا به این نتیجه رسیده است که نمی‌تواند به عنوان قهرمان جهان شرق، شرق سیاسی، ظاهر شود و در مقام یکی از روسای اتحاد جماهیر شوروی خودنمایی کند.

    فکر نمی‌کنم پوتین چنین استنباط‌هایی از عملکردش را برای خودش مثبت ارزیابی کرده باشد. ما در شرایط حیرت‌انگیزی هستیم. یعنی می‌بینیم پس از فروپاشی شوروی، پوتین توانست با درایت و کاردانی تمام، روسیه را جمع و جور کرده و به یک قدرت بسیار مهم، بلکه به یک ابرقدرت سر بر آورنده تبدیل کند. ولی در عین حال می‌بینیم که این شخص با همۀ بازی‌های ژئوپولتیکی ماهرانه‌اش، چطور در یک مورد بخصوص، یعنی مورد اوکراین، گرفتار چنین توهمی شد و عمیقا دچار خطای محاسباتی شد. واقعا به نظرم او اسیر خودشیفتگی‌های خودش شد و تصور کرد که در مقام یکی از ابرقدرت‌های دنیای موجود، می‌تواند وضعیت سیاسی جهان را دگرگون کند.

    به هر حال من گمان نمی‌کنم این اقدام پوتین در اوکراین عاقبت خوشی برای خودش و کشورش در بر داشته باشد. واقعیت مسلم این است که تا الآن، پوتین اعتباری را که طی بیش از دو دهه کسب کرده بود خدشه‌دار کرده است. نیز اعتبار کشور خودش را. به همین دلیل، دیگر آن نفوذ سیاسی سابق را نخواهد داشت؛ نفوذی که بر اساس آن می‌توانست به ایران یا سایر همسایگانش چیزی را تکلیف کند.

    *برخی از مردم روسیه هم از ترس شرایط اقتصادی آتی روسیه و احتمال ورود روسیه به یک جنگ هسته‌ای، در حال ترک کشورشان هستند. با توجه به این شرایط، احتمال می‌دهید در داخل روسیه حرکتی مثل انقلاب یا کودتا شکل بگیرد که پوتین از قدرت ساقط شود.

  بسیاری معتقدند مردم روسیه چندان دموکراسی‌خواه نیستند. ولی به هر حال به امنیت و رفاه خودشان علاقه دارند.

 به نظرم نارضایتی در روسیه همیشه وجود داشته و الان هم طبیعتا بیشتر شده. گسترش این نارضایتی، قاعدتا پایه‌های نفوذ پوتین در میان مردم روسیه را متزلزل‌تر خواهد کرد. ولی ما باید توجه داشته باشیم که ملت روسیه را نمی‌توانیم همانند ملت بریتانیا، ملت فرانسه یا ملت ایران بنگریم.

    علت این وضع، طولانی بودن دوران فشار نظام ضد ملتی شوروی است؛ حکومتی که به ملت اعتقاد نداشت و موجودیت ملت‌ها را تخریب می‌کرد و احساسات و انگیزه‌های ملی را از بین می‌برد. کمونیست‌ها به ملت اعتقاد نداشتند؛ به "خلق" اعتقاد داشتند و خلق هم شامل همۀ آدم‌ها با زبان‌ها و اشکال و هویت‌های مختلف بود.

   بعد از سال‌ها تداوم حکومت شوروی و احیای روحیۀ روسیۀ تزاری در دوران بعد از شوروی، روحیه‌ای که آن هم برای "ملت" ارزش قائل نبود، لاجرم ما در روسیه با ملتی واحد و یکپارچه و مصمم مثل ملت ایران یا ملت فرانسه مواجه نیستیم. بنابراین من انتظار ندارم این مردم در مقابل پوتین و خطاهای بزرگش، حرکتی انقلابی از خودشان نشان دهند. اما ما می‌توانیم انتظار داشته باشیم نیروهایی در روسیه، نقطۀ پایانی بر این اقدامات حیرت‌انگیز پوتین بگذارند.

   احتمال اینکه نظامیان یا سیاستمداران روسی اقدامی علیه پوتین انجام دهند، بیشتر از احتمال اقدام ملت روسیه علیه پوتین است. مردم روسیه هم مثل مردم اوکراین در حال فرار از کشورشان هستند. با این حال ملت اوکراین یک غیرت و شرف ملی حیرت‌انگیزی هم از خودش نشان داده و در مواردی حتی پوتین را نیز حیرت‌زده کرده است.

   اوکراینی‌های که در کشورهای غربی زندگی موفقی دارند، به اوکراین بازگشته‌اند تا از کشورشان دفاع کنند. این روحیه بسیار جالب توجه است و همین روحیه نخواهد گذاشت که پوتین در اوکراین به موفقیت مد نظرش برسد.

   *پوتین در مجموع دیکتاتور عاقلی بود و با صدام و قذافی و رهبر کرۀ شمالی فرق داشت. الان جوری بی‌اعتبار شده که برخی به این نتیجه رسیده‌اند که او دارد عقلش را از دست می‌دهد.

    البته برخی هم گفته‌اند که او دارد نقش آدم دیوانه را بازی می‌کند. به نظرتان این وضعیت را باید بر اساس روانکاوی پوتین تبیین کرد یا نیازمند تبیین کارکرد سیستم سیاسی حاکم بر روسیه است؟

    فکر نمی‌کنم که پوتین در حال ایفای نقش یک مرد دیوانه باشد. او البته اهل بلوف زدن و بازی کردن ژئوپولتیکی هست، ولی تا این جا، وقتی که به رفتار و گفتار و کردارش نگاه می‌کنیم، نشانه‌ای از جنون به معنای دیوانه شدن در او نمی‌بینیم. اما نشانه‌های زیادی داریم از روانشناسی یا روحیۀ شخصی پوتین.

    از گفتار و کردار او درمی‌یابیم که او اسیر خودباوری بد و خودشیفتگی مضری شده است. خودشیفتگی در عالم سیاست، در بازی‌های ژئوپولتیکی، بسیار خطرناک می‌تواند باشد. پوتین بدون اینکه دلیلی برای تهدید اتمی داشته باشد، به راحتی این تهدید را مطرح کرد. این یعنی پوتین واقعا باور دارد که با یک اشاره به استفاده از سلاح اتمی، می‌تواند دنیا را مسخر کند و به دنبال خودش بکشاند.

   این خود باوری، نه عاقلانه، که بسیار زیان‌ بخش برای خود پوتین است. من البته با شما موافقم او را نمی‌توان شبیه صدام حسین و قذافی و سایر دیوانه‌های خاورمیانه دانست. ولی اقدام او در حملۀ نظامی و تلاش برای اشغال پایتخت یک کشور مستقل، شباهت زیادی با اقدام صدام حسین در حمله به کویت دارد. عینا به همان صورت و با همان رجزخوانی‌ها و تهدیدات توام است.

    این نشان‌دهندۀ روحیه‌ای است که اگر هم تا الان متزلزل نبوده، از این به بعد متزلزل خواهد شد. به نظر من اگر این وضعیت ادامه یابد، پوتین بعد از مدتی کنترل اعصاب خودش را به کلی از دست خواهد داد و این بدترین مصیبتی است که می‌تواند به سر یک آدم خودباور و خود قهرمان‌پندار مثل پوتین بیاید.

    به نظرم این کار پوتین به مرگ اعتباری که او برای خودش و کشورش بدست آورده، منتهی خواهد شد. اگر این تحریم‌ها اعمال شوند، بعد از مدتی نتایج اقتصادی وحشتناک برای روسیه در بر خواهد داشت و همین می‌تواند نقطۀ پایانی بر خودخواهی‌های پوتین بگذارد.

   اگر اوکراین به دو کشور شرقی و غربی تقسیم شود، فکر نمی‌کنید عجالتا راه حل مناسبی برای پایان جنگ و ویرانی در اوکراین و رفع شدن خطر جنگ جهانی از سر مردم دنیا باشد؟

   من زیاد در این زمینه خوش‌بین نیستم که جهان قبول بکند که اوکراین، یک کشور مستقل سازمان ملل به دو منطقۀ تحت نفوذ روسیه و غرب و یک منطقۀ حائل تقسیم شود. به نظرم جهان آمادگی پذیرش چنین چیزی را ندارد.

    اگر چنین وضعیتی پیش آید و جهان کنونی هم آن را قبول کند، روسیه و پوتین در کار بسیار خطا و خطرناک خودشان موفق شده‌اند. یعنی دوباره موفق شده‌اند مرزهای سیاسی اروپا را تغییر دهند و اقمار تازه‌ای برای امپراتوری جدید روسیه درست کنند. منطق حکم می‌کند جهان زیر بار چنین ایده‌ای نرود. ضمنا من گمان نمی‌کنم جنگ جهانی به این سادگی اتفاق بیفتد. هرگز نباید به یک متجاوز بین‌المللی دستمزد داد. اگرچه تاکنون ایالات متحده و ناتو در برابر تجاوز روسیه به اوکراین مماشات می‌کنند، بالاخره لحظه‌ای فرا خواهد رسید که عملکرد روسیه برای جهان غرب یک مسئلۀ حیاتی خواهد شد.

   مثلا اگر روسیه بخواهد بعد از اوکراین به سراغ کشور دیگری برود. این کار بالانس‌های ژئوپولیتیکی را در نظام جهانی از بین خواهد برد و این می‌تواند زندگی صلح‌آمیز امروز جهان بشری را به خطر بیندازد. به همین دلیل من فکر نمی‌کنم قدرت‌های غربی حاضر باشند به پوتین بابت حمله‌اش به اوکراین مشتلاق بدهند.

   اگر تقسیم اوکراین راه حل قابل قبولی نباشد، چطور می‌توان این جنگ را متوقف کرد؟ آیا راهش این نیست دنیای غرب بپذیرد که خواسته‌های پوتین در اوکراین باید محقق شود؟

    به نظرم الان زود است که ما ابراز ناامیدی کنیم دربارۀ نتایج اقدامات دنیای غرب علیه پوتین و روسیه در ماجرای اوکراین. تحریم‌های کمرشکن تازه اعلام شده‌اند اما هنوز اجرا نشده‌اند. باید صبر کنیم.

     این تحریم‌ها وقتی به درستی اجرا شوند، زندگی اقتصادی طیف وسیعی را در روسیه زیر مهمیز خودشان می‌آورند. به نظرم اجرای کامل این تحریم‌ها شرایطی پیش خواهند آورد که به احتمال قوی خود پوتین سعی می‌کند به کناری بنشیند تا غائله ختم شود. یا ممکن است نیروهای داخلی رژیم روسیه در خود کرملین بلند شوند و پوتین را کنار بزنند.

    هنوز خیلی زود است که ما فکر کنیم دنیا تمام شد و تنها راه نجات دنیا از وضعیت فعلی این است که ما خواسته‌های پوتین را برآورده کنیم و نصف یک کشور را تحویل او دهیم.

    هنوز خیلی زود است برای فکر کردن به این راه حل‌ها. زمان لازم است. همه چیز روسیه تحت تحریم است. تحریم‌های وضع‌شده تمام زوایای زندگی اقتصادی روسیه را در بر می‌گیرد. حتی پرواز هواپیماهای روسی بر فراز بسیاری از کشورها ممنوع می‌شود. وقتی این شرایط کاملا محقق شوند، جهان باید نظاره کند و ببیند آیا تحریم‌ها می‌توانند چارۀ کار باشند یا اینکه باید به راه‌ها و چاره‌های دیگر فکر کرد؟

   شما بین جنگ اوکراین و احیای برجام رابطه‌ای می‌بینید؟ این جنگ به سود احیای برجام است یا به ضرر آن؟

   به نظر من جنگ اوکراین تاثیر مستقیمی بر روند مذاکرات برجام ندارد چه رسد به اینکه بخواهد در مذاکرات ایران و دنیای غرب موثر باشد. روسیه در تمام این مدت که بحث برجام مطرح بوده، یکی از بازیگران نسبتا مهم در این ماجرا بوده و در مواردی روسیه هم مشتاقانه به خدمت امیال آمریکا درآمده است.

    لذا من فکر نمی‌کنم این جنگ تاثیری بر مذاکرات احیای برجام داشته باشد. خوشبختانه نشانه‌هایی هست که مذاکرات بین ایران و آمریکا در حال حرکت به سمت افق‌های امیدوارکننده‌ای است. ما علائمی در دست داریم که آمریکا و ایران در این مذاکرات در برابر هم انعطاف‌هایی نشان داده‌اند.

    در این شرایط من فکر نمی‌کنم وضعیت اوکراین تاثیر مستقیمی بر موفقیت یا عدم موفقیت مذاکرات برجام داشته باشد. مگر اینکه روسیه بخواهد این وسط دست به خرابکاری عمدی بزند. در این صورت به نظرم این کار روسیه اتفاقا می‌تواند سبب نزدیکی‌های بیشتر بین ایران و غرب شود. مثلا تهدید پوتین به آغاز جنگ جهانی هسته‌ای، عملا می‌تواند ایران را به غرب نزدیک‌تر کند.

    به نظر من پوتین دست به یک قمار حساب‌نشدۀ بزرگ زده است و از همان آغاز، ما شاهد نشانه‌های شکست او در این قمار هستیم. روسیه یکی از پنج کشور عضو شورای امنیت است که حق وتو دارند.

    وقتی چنین کشوری درک نمی‌کند که مقررات سازمان ملل در زمینۀ احترام به موجودیت کشورها لازم‌اجرا است و استقلال و موجودیت یک کشور عضو سازمان ملل را این طور مورد تهاجم قرار می‌‌دهد، نهایتا باید گفت که پوتین دست کمی از دیوانه‌های خاورمیانه‌ای ندارد.

    اگر قدرت‌های جهانی اوکراین را تقدیم پوتین کنند، خیانت بزرگی به صلح و امنیت جهان بشری کرده‌اند؛ چراکه این صلح و امنیت، فقط و فقط روی ادامۀ توازن‌های موجود استوار است. این موازنه‌ها اگر به هم بخورند، صلح و امنیت پایدار در جهان بشری به هم خواهد خورد.

 
 
 

منبع: عصر ایران

«« بازگشت

تاریخ درج: 1400/12/16